9 ماهه شدي عزيزمممممممم
9 ماهگي حس غريبيه! آدم رو ياد روزاي آخر بارداري ميندازه.. چقدر سخت اما شيرين بود.. دلم براي تكونا و لگداي كوچولوت تنگ شده.. اون روزا تنها مال من بودي و هيچ كس شريك احساسمون نبود...هر چند خوشحالم كه الان پيشمي و ميتونم صورت ماهت رو ببينم و سفت بغلت كنم و ببوسمت... دختركم خيلي شيرين شدي و شيرين زبون!!! خيلي بامزه كلمه ها رو تكرار ميكني و وسيله هايي رو كه ميشناسي با انگشت اشاره نشونمون ميدي.. بلدي ناناي كني و براي خودت لي لي حوضك مثلا بخوني.. 5 تا دندون داري و 3 تا ورم كرده تو راهي!! عاشق نوني و تنها خوراكيت توي 2 ماه اخير همين نون بوده.. البته بالاخره به لطف شربت اشتهايي كه دكتر برات داده چند روزه كه قفل دهنت رو باز كردي و من بينهايت...
نویسنده :
مامی جون
11:01